الان اومد از سر تمرین امروز اصلا خسته نمیشدم
امروز از صبح با دعوا شروع شد صبحی سر چهار راه پسری با ماشین
با نامزدش میرفت من پشتشون بودم ماشینا تو ترافیک وایساده بودن
یه پسر مردنی کنار عابربانک بد جور داشت به نامزد اون پسر نگا میکرد
رسیدم گفتم کجارو نگا میکنی گفت همونجا که تو نگا میکنی
گفتم بی ناموس بیا جلوتر, جلوتر پیدا شدم هلش دادم یقشو گرفتم ناموس نداری
گفت به تو چه یه سیلی در گوشش ولش نمیکردم یه پیر زنی حی میگفت مادر ولش کن
یکی دو نفر رسیدن گرفتنم پسره بی ناموس همون سیلیو می خواست
بعد رفتم املاک قرار بود شهرداری دارایی انجام بدن بعد بدن بهم
رفتم اسناد گفتن اصلا اونا اقدام نکردن حسابی سگ شدم
رفتم بنگا گفتم ریش میذاری حی میری مسجد نماز بخونی
سر مردمو کلاه بذاری شرف نداری پدرتو در نیارم پسر پدرم نیستم
حسابی قاطی کردم گفت بشین لطفا عصبی نشو من آبرو دارم اینجا
گفتم همون امروز سندت میکنم دوستش اومد گفت حق با توه
من 2روزه پول میدم کارارو انجام میدن 2روز دیگه همه چیو حل میکنم
از بنگاه اومدم بیرون رفتنی گفتم از زن کمتری برو ریشتو بزن
حقش بود حالشو باید میگرفتم داشت پول یه پیر مردو می خورد نتونستم
حرف نزنم امروزمونم اینطوری تموم شد!!
نظرات شما عزیزان:
|